For Better Performance Please Use Chrome or Firefox Web Browser

جنبش عدالتخواهی در بحران

بسم الله الرحمن الرحیم

جنبش عدالتخواهی در بحران

بحران در یک جنبش اجتماعی وقتی رخ می دهد که نتواند به سوالات اساسی خود پاسخ دهد و کم کم هواداران خود را از دست بدهد. ما سالهاست که با چشمی نگران شاهد بحران در جنبشی هستیم که خود را جنبش عدالتخواه ایران می داند؛ از مرحوم استاد عالیقدر محمدرضا حکیمی که منزوی شد تا حشمت اله طبرزدی که به قهقرا رفت گرفته، یا از مهدی نصیری لیبرال شده تا برخی دانشجویان دفتر تحکیم که به دامن سلطنت طلبهای غربگرا پیوستند بگیرید تا احمدی نژاد و خط امامی های دو آتشه ای که پراگماتیست      شدند و ... 

راستی علت این همه ریزش و هزینه چیست؟

به گمان حقیر مهم ترین علل این بحران را می توان در دو مورد خلاصه کرد: 

فقدان تئوریک جنبش عدالتخواهی که متاسفانه اکثراً کم سواد و کم مطالعه هستند، این افراد به شدت فاقد پشتوانه علوم اسلامی هستند و هنوز حتی معنی «الحق اوسع الاشیاء     فی التواصف و اضیقها فی التناصف» را نمی دانند. داشتن رفتارهای هیجان انگیز و تحت تاثیر جنبشهای چپ و نئومارکسیستی قبل و بعداز انقلاب بودن، نیز از دیگر شاخصه های آنهاست؛ بگذریم از اینکه درک درستی از اوضاع جهان امروز هم ندارند. این افراد بدون پشتوانه علمی اگر در مرحله عمل هم وارد می شدند،چنانچه بعضا" شدند،یا لیبرال می شدند یا پراگماتیست!

علت اول شامل حال بزرگانی مثل مرحوم استاد حکیمی نمی شود.
 اما مشکل دوم این جنبش، عدم ورود در میدان اجرا و ایفای نقش عدالتخواهانه در جامعه است. یعنی صرفا نشستن در برج عاج و از آنجا توصیه های ارزشمند ارائه دادن، ناشی از نفهمیدن معنای همان حدیث معروف مولاست «الحق اوصف الاشیاء ....» به یاد بیاورید پاسخ استاد حکیمی به مقام معظم رهبری در سال 69 را که ایشان را دعوت به تربیت طلاب برای بسط اندیشه های الحیات کرده بودند .

(گفتاری از حجت الاسلام مروی به نقل از Khamenei.ir 16/6/1400)

ای کاش استاد حکیمی یک مدرسه، پژوهشگاه، دانشکده یا چیزی شبیه آن تاسیس کرده بود و نظراً و عملاً مبلغ و مروج اندیشه های عدالتخواهانه خود شده بود، آنگاه معلوم می شد چه میزان امکان تحقق خارجی و وقوع عینی آن شعارهای دلربا در جامعه وجود دارد. فاصله شعارهای ذهنی تا پیاده کردن عملی آن فرسنگهاست که روشنفکران همیشه از پر کردن آن امتناع و اباء می کنند. فراموش نکنیم که عدالت واقعی فقط در عصر ظهور مهدی (عج) رخ خواهد داد و  عدالت متناسب با مقدورات هم توسط عدالت خوا هان انقلابی عصر ما یعنی امامین انقلاب پیگیری شده و می شود و همانطور که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چندین بار تصریح کرده‌اند در این زمینه دچار کمبود و عقب ماندگی هستیم.
پیشنهاد عملی:

پیشنهاد مشخص و قابل اجرای این قلم برای ادامه سالم و پرانرژی جنبش عدالتخواهی ایران، توجه به مثلث زیر است:

الف- عدالت خواهی سلبی که می توان نماد شاخص آنرا احمد توکلی دانست (همان جنبه لااله جنبش است)

ب- عدالت خواهی ایجابی که نماد شاخص آن سعید جلیلی است (همان جنبه الاالله جنبش می باشد)

ج- عدالت خواهی ایدئولوژیک که نماد شاخص آن حسن رحیم پورازغدی است (که پشتوانه تئوریک و مبنای علمی و  تراثی آن می باشد)

به نظر حقیر همه عدالتخواهان ایران از امام جمعه محترم لواسان گرفته تا شهبازی و از شبکه افق گرفته تا پایگاه عدالتخواهی ایران همه و همه باید به این سه رکن (سلبی، ایجابی، ایدئولوژیک) وفادار باشند و خودرا درون این مثلث تعریف کنند تا  به سرنوشت کسانی که در اول این مقاله به آنها اشاره شد دچار نشوند.

پرواضح است که هر یک از اضلاع این مثلث تا آنجا مشروعیت و مقبولیت دارد که در ذیل ولایت فقیه در عصر غیبت خود را بازیابی و معنا کنند.

(به دلیل رعایت اختصار، شرح  اضلاع لازم و بدیل ناپذیر این مثلث را به فرصت دیگری وا می نهیم)
حسین مطیع
عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اصفهان

پ ن:برخورد حذفی با سخنران پیش از خطبه ها یا مداح یا امام جمعه های عدالتخواه، سطحی ترین لایه مسئله یا نوعی پاک کردن صورت مسئله است.

تحت نظارت وف ایرانی